نمردیمو تست تئاتر هم دادیم...
خودم هم فکر نمیکردم به این خوبی از پسش بر بیام...
دخترایی هم که بودن خیلی دخترای خوبی بودن!!! و انصافاً تست دادن جلوی اونا پررویی خاصی میخواست که انگاری من داشتم...
و دیگه این که هنوز هم احساس میکنم با 2تاشون خوب رابطه ای گرفتم،البته خارج از نمایش
اما خوب آقای کارگردان جوان ما بعد از کلی فکر گفت:خوب شنبه هفته دیگه هم بیا ی تست دیگه بده ، یکم بیشتر کار کن
بعد شبش که ما زنگ زدیم دیالوگ بگیریم گفت فرصت کافی واسه ی کار کردن رو ما رو نداره و اجراش نزدیکه و تصمیم گرفته نقش رو خودش بازی کن
و قصه ی ما به سر رسید اما کلاغه به خونش نرسید
ولی کلا نفهمیدم چرا اینقد ریلکس بودم امروز
شایدم به خاطر تاثیر کتاب های آنتونی رابینزه،شاید...
خودم هم فکر نمیکردم به این خوبی از پسش بر بیام...
دخترایی هم که بودن خیلی دخترای خوبی بودن!!! و انصافاً تست دادن جلوی اونا پررویی خاصی میخواست که انگاری من داشتم...
و دیگه این که هنوز هم احساس میکنم با 2تاشون خوب رابطه ای گرفتم،البته خارج از نمایش
اما خوب آقای کارگردان جوان ما بعد از کلی فکر گفت:خوب شنبه هفته دیگه هم بیا ی تست دیگه بده ، یکم بیشتر کار کن
بعد شبش که ما زنگ زدیم دیالوگ بگیریم گفت فرصت کافی واسه ی کار کردن رو ما رو نداره و اجراش نزدیکه و تصمیم گرفته نقش رو خودش بازی کن
و قصه ی ما به سر رسید اما کلاغه به خونش نرسید
ولی کلا نفهمیدم چرا اینقد ریلکس بودم امروز
شایدم به خاطر تاثیر کتاب های آنتونی رابینزه،شاید...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر